کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شهید و شهادت

شهید شیر علی سلطانی

تاریخ تولد : ۱۳۲۷ هجری
تاریخ شهادت : دوم فروردین ۱۳۶۱
محل شهادت : منطقه شوش عملیات فتح المبین

زندگی نامه

شهید حاج شیرعلی سلطانی، به سال ۱۳۲۷ در محله ی کوشک قوامی شیراز در خانواده ای مذهبی چشم به حقیقت جهان گشود. علاقه ی وافر شهید به خاندان عصمت وطهارت از همان اوان کودکی در وی متجلی شد وبه امید مشتعل ساختن این عشق پای در مکتب خانه نهاد و به فراگرفتن قرآن مشغول گشت. سپس به مدرسه رفت و تا کلاس ششم ابتدایی به درس خواندن ادامه داد. دین باوری وگرایش او به مذهب واحکام نورانی شریعت که در این زمان در رفتار او بیشتر نمود یافته بود او را به آموختن علوماسلامی برانگیخت ودر پاسخ به همین انگیزش نیرومند بود که به امید اصلاح نفس وپرداخت ضمیر به مدرسه علمیه ی ابوصالح رفت وبه تحصیل وتهذیب پرداخت.


هنوز دوران جوانی را نگذرانده بود که لحظه قدوسی سرودن به سراغش آمد واز آنجا که عشق به اهل بیت خصوصا حضرت اباعبدالله در دلش غلیان داشت، دلسروده هایش را با این مضمون شکوهمند می پرداخت. به لطف الهی از صدا غرا ودلنشینی نیز برخوردار بود که در اندک مدتی نامرا برسر زبان ها انداخت و به عنوان مداح اهل بیت شهرت یافت.

او با فعالیت های شدید سیاسی قبل از انقلاب، عشق وارادت خود را به حضرت امام نشان داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به جرگه ی سبزپوشان سپاه درآمد و چندین بار در جبهه حضور یافت و مجذوب معنویت آن شد و شوق شهادت خود را در غزلی زیبا به تصویر کشید.

شهید شیرعلی ، در عملیات فتح بستان ، موج انفجار مجروحش كرد ، تمام بدنش از كار افتاده بود ، وقتی شهدا را جمع می كنند ، او را در پلاستیك می پیجند و همراه بقیه شهدا به سردخانه می دهند ، صداها را می شنید اما نمی توانست حرف بزند یا حركتی كند؛ در آن حال به امام حسین متوسل می شود به آقایش می گوید، من با توعهد بسته ام بدون سر شهید شوم ، پس شرمنده ام نكن؛ وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند ، دیدند كیسه ای كه شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق كرده است ، كیسه را باز می كنند می بینند هنوز زنده است ، اكسیژن وصل می كنند و به بیمارستان منتقلش می كنند.  و مدت ها بعد در فروردین سال ۱۳۶۱ به این آرزو و عهدش با سیدالشهدا می رسد

شهید شیر علی سلطانی هم مداح و هم شاعر اهل بیت بود او دل سروده هاي خود را كه از زلال روحي آرام و ملكوتی سرچشمه می گرفت با صدای دلنشين و خوش آوای خويش در هم آميخته و مجالس و محافل مذهبی و شامگاهان مغموم جبهه را با طنين كلام آسماني خود شور و حالی خاص می بخشيد . هنوز آوازهای زخمی او از گوشه گوشۀ جبهه های جنوب به گوش می رسد؛ در زیر یکی از سروده های ایشان را مرور می کنیم

كیست مهدی بزم ایمان را سـراج            كیست مهدی زخم جان‌ها را علاج

یـوسف خـورشید رویی كز جـمال            دم به دم می‌گـیرد از خورشید باج

آن طـبـیـبی كـاو نـگـردد تا عـیان            درد گــمـراهـی نـمـی یـابـد عــلاج

در كف او از شجاعـت هست تـیغ            بـر سـر دار از عـلامت هست تاج

ـحق درخـشـانست همچـون آفـتاب            احـتـیـاجی نـیـسـت بـهـر احـتـیـاج

خاطرات

فرزند شهید می گوید: برف می‌بارید، پدرم از خانه بیرون رفت، وقتی كه برگشت كت به تن نداشت ، سردش بود و دستانش یخ زد، مادرم با تعجب پرسید: چرا این جوری؟ كتتان كجاست؟ چیزی نگفت ،دست‌هایش را روی بخاری گرم كرد ، مادرم اصرار كرد ، گفت : پیرمردی را دیدم كه لبا‌س نداشت ، از سرما بی‌تاب بود، كتم را تن او كردم

فرزندش ادامه می دهد صبح ها ما بچه ها را برای نماز اول وقت به مسجد می برد. اما بعضی روزها که هوا سرد بود؛ خودش تنها می رفت. نماز که می خواند برمی گشت سپس ما را بیدار می کرد، عبا روی دوش می انداخت و خودش می شد امام جماعت . هر روز بعد از نماز قرائت زیارت عاشورا را بر پا بود. یک صفحه را خودش می خواند و صفحه های دیگر را بچه ها. برای ما مسابقه صلوات می گذاشت، شب که می آمد، تعداد صلوات هایی را که بچه ها فرستاده بودند می پرسید و به هرکس بیشتر صلوات فرستاده بود جایزه می داد. یک تخته سیاه هم در خانه داشتیم که روی آن به ما قرآن درس می داد.

وصیعت نامه

وصیت کرده بود مرا در قبری که در کتابخانه مسجد المهدی آماده کرده ام، دفن کنید؛ وقتی قبر را دیدند، فهمیدند که کوچک تر از پیکر ایشان است. وقتی چنازه شهید آمد، دیدند سر ندارد. او برای بدن بی سرش قبر کنده بود. قبر و پیکر چه به هم می آمدند.

به دوستان و همرزمانش گفته بود: من از خدایم خواسته ام تا جلو امام حسین شرمنده نشوم ، وقتی شهدا وارد محشر می شوند چگونه سر بر بدن داشته باشم و به حضور امام حسین برسم.

او در بخشی از وصیت نامه اش می نویسد: از شما می خواهم به جای این فكر ها مشتتان را گره كرده و از ولایت فقیه كه همان اسلام راستین است و از این انقلاب و از اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین و از خمینی كبیر این پیر پارسا دفاع نمایید تا خدا شما را در دوعالم یاری كند.

ای همه انسانهایی كه در پی سعادت ابدی هستید اگر می خواهید از چنگال گرگهای درنده و سلطه گرنجات پیدا كنید همگی روی به اسلام این آئین نجات بخش روی آورید كه فقط اسلام است كه با آن می توان بشریت را از همه بد بختی ها نجات بخشد به امید آن روز كه بشریت آگاه گردد و به اسلام عزیز روی آورد.