کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


شهادت امام هادی علیه السلام

درباره : امام علی النقی (هادی) علیه السلام
منبع : بحار الأنوار و جلا ء العیون علامه مجلسی ،كشف الغمّه، مناقب آل ابیطالب،الارشاد،روضة الواعظين،اعلام الورى

مورخین سال شهادت امام هادی علیه‌السلام را به اتّفاق سال ۲۵۴ هجری نوشته اما در روز و ماه شهادت اختلاف نظر است و سه گزارش برای ماه جمادی آخر و یگ گزارش برای ماه رجب ذکر کرده‌اند که در زیر به آن می‌پردازیم. الف) محدث اربلی شهادت امام علی النقی علیه‌السلام را به روايت ابن خشّاب در ۲۵ جمادی الآخر ذکر کرده است. محدث اربلی، کشف الغمه ج۲ ص ۵۹، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۵۰ ص ۱۱۵ ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۹۷۷،  ب ) مسعودی و مرحوم کلینی نیز شهادت حضرت هادی علیه‌السلام را در روز دوشنبه ۲۶ جمادی الآخر سال ۲۵۴ هجری در شهر سامرا ذکر کرده است. ( مرحوم کلینی، الکافی ج ۱ ص ۴۹۷، مسعودی، مروج الذهب ج  ۴ ص ۸۴، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۵۰ ص ۲۰۷، شیخ عباس قمی فیض العلام  ص ۳۵۴) ج ) به گزارش ابن شهر آشوب شهادت آن حضرت در روز دوشنبه ۲۷ جمادی الاخر بوده است. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۴۰۱، علامه مجلسی، مراة العقول ج ۶ ص ۱۱۰، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۹۷۷، شیخ عباس قمی؛ منتهی الآمال ص ۱۸۸۹


د ) به روايت على بن ابراهيم قمّى و ابن عيّاش: دهمین پیشوای شیعیان و جانشین برحق پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در روز سه‏ شنبه سوّم ماه رجب سال ۲۵۴ هجری در شهر سامرا و با سم معتمد عباسی ( به نقلی هم معتز عباسی) در سن ۴۰ و به روایتی ۴۱ سالگی به شهادت رسیدند. ( شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۵۸، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۸۱۹، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۲، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۴۰۱، طبری شیعه، دلائل الامامه ص ۴۰۹، مرحوم طبرسی، تاج الموالید ص ۱۰۴ ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۹۷۷، شیخ عباس قمی؛ منتهی الآمال ص ۱۸۸۹ و فیض العلام ص۳۷۷) روايت مشهور در شهادت امام هادی نیز همین نقل است؛ ضمنا بعضی از مورخین همچون طبرسی در اعلام الوری ج۲ ص ۱۰۹، بدون تعیین روز فقط اشاره به شهادت آن حضرت در ماه رجب کرده‌اند.

امام هادی در هنگام شهادت پدر خود كه به امامت برگزیده شدند از عمر شريفشان تقريباً شش سال و پنج ماه گذشته بود  و بعد از پدر مدّت نزدیک به ۳۳ زندگی و امامت کردند که از این مدت نزدیک  به سيزده سال در مدينه اقامت فرمودند و سپس به سرّ من رأى‏ ( سامرا ) تبعید شده و ۲۰ سال در سامرا تحت مراقب های شدید بودند و در همان جا به شهادت رسیدند و در خانه خود دفن شدند. در مدت اقامت آن جناب بقيه حكمرانى معتصم بعد از او واثق و متوكل و منتصر و مستعين و معتز بود در آخر فرمانروائى معتمد بوسيله سم شهيد شد. « شیخ مفید، الارشاد ج ۲ ص ۲۹۷، ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۴۳۳، فتال نیشابوری، روضة الواعظين،ص ۲۴۶، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۵۰ ص ۱۱۳»

شیخ حر عاملی می‌گوید: در کتاب الهدایة فی الفضائل نقل شده است که امام هادی علیه‌السلام برای محمد بن داود قمی و محمد بن عبدالله طلحی چنین پیام فرستاد که: من امشب به جوار قرب الهی خواهم رفت، شما همچنان منتظر بمانید تا فرمان فرزندم ابو محمد ( امام عسکری) به شما برسد؛ راوی گوید صبحگاه آن شب خبر شهادت آن حضرت در شهر پیچید. و بإسناده عن محمّد بن داود القمي و محمد بن عبد اللّه الطلحي في حديث‏ أن أبا الحسن عليه السّلام أرسل إليهما: أنا راحل‏ إلى‏ اللّه‏ في‏ هذه الليلة، فأقيما مكانكما حتى يأتيكما أمر ابني أبي محمد عليه السّلام إلى أن قال: و أصبحنا و الخبر شائع بوفاة أبي الحسن عليه السّلام. «شیخ حر عاملی، اثبات الهداة ج ۶ ص ۲۶۳»

محدث اربلی و مسعودی نوشته اند: در وقت شهادت امام هادی علیه‌السلام به غير از امام حسن عسكرى علیه‌السلام كسى نزد آن حضرت نبود، و در تشیع جنازۀ آن جناب تمام امرا و اشراف حاضر شدند، عده ای که در آن جلسه حاضر بودند نقل می‌کردند که در روز شهادت حضرت هادی تعدادی از بنی هاشم هم از طالبیان و هم از عباسیان و بسیاری از شیعیان در خانۀ حضرت جمع شدند. قَالَ حَدَّثَنَا جَمَاعَةٌ كُلُ‏ وَاحِدٍ مِنْهُمْ‏ يَحْكِي‏ أَنَّهُ دَخَلَ الدَّارَ أَيْ دَارَ أَبِي الْحَسَنِ‏ علیه‌السلام يَوْمَ وَفَاتِهِ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فِيهَا جُلُ‏ بَنِي هَاشِمٍ مِنَ الطَّالِبِيِّينَ وَ الْعَبَّاسِيِّينَ وَ الْقُوَّادِ وَ غَيْرِهِمْ‏ وَ اجْتَمَعَ خَلْقٌ مِنَ الشِّيعَةِ هنوز جز افراد مورد اعتماد، امامت ابو محمد ( امام عسکری) را نمی‌دانستند و او را نمی‌شناختند، وَ لَمْ يَكُنْ ظَهَرَ أَمْرُ أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السّلام وَ لَا عَرَفَ خَبَرَهُ‏ إِلَّا الثِّقَاتُ الَّذِينَ نَصَّ أَبُو الْحَسَنِ علیه‌السلام عِنْدَهُمْ سپس از درب بالای شبستان دری گشوده شد و خادم سیاه پوستی بیرون آمد و پس از آن حضرت ابو محمد با سر برهنه و جامۀ چاک زده و اندوهناک بیرون آمد. وَ خَرَجَ خَادِمٌ أَسْوَدُ ثُمَّ خَرَجَ بَعْدَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ ع حَاسِراً مَكْشُوفَ الرَّأْسِ مَشْقُوقَ الثِّيَابِ وَ عَلَيْهِ مُبَطَّنَةٌ مُلْحَمٌ‏ بَيْضَاءُ امام حسن عسكرى علیه‌السلام محزون و نالان شخصاً عهده دار غسل و كفن و دفن پدر بزرگوار خود شد، و او  را در حجره ‏اى كه محلّ عبادت آن حضرت بود دفن كرد، پس جمعى از منافقان آن زمان اعتراض كردند كه چرا امام عسکری علیه‌السلام در شهادت پدرش بی تابی نموده و گريبان چاك كردند زیرا مناسب منصب امامت نيست، حضرت طی نامه ای برای آنها نوشتند: چه می‌دانيد احكام دين خدا را، حضرت موسى پيغمبر خدا بود و در ماتم برادر خود هارون گريبان چـاك كرد خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ فِي جَنَازَةِ أَبِي الْحَسَنِ علیه‌السلام وَ قَمِيصُهُ مَشْقُوقٌ فَكَتَبَ إِلَيْهِ ابْنُ عَوْنٍ مَنْ رَأَيْتَ أَوْ بَلَغَكَ مِنَ الْأَئِمَّةِ شَقَّ قَمِيصَهُ فِي مِثْلِ هَذَا فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام يَا أَحْمَقُ‏ مَا يُدْرِيكَ‏ مَا هَذَا قَدْ شَقَّ مُوسَى عَلَى هَارُونَ. « محدث اربلی، کشف الغمه ج ۳ ص ۲۹۵، مسعودی، اثبات الوصیه ص ۲۳۵، رجال كشى ج ۲ ص ۸۴۲، بحار الانوار ج ۷۹ص ۸۵».

اما سبب احضار امام  به سرّ من رأى ( سامرّا ) به روايت شيخ مفيد و ديگران آن بود كه: عبد اللَّه بن محمّد والى مدينه اذيّت و اهانت بسيار به ایشان داشتند، تا آنكه نامه‏ های علیه امام علیه‌السلام به متوكّل لعين نوشت كه سبب خشم و غضب آن لعين گردید « شیخ مفید، الارشاد ج ۲ ص ۳۰۹ ». به روايت ديگر: به آن ملعون نوشت كه: اگر مكّه و مدينه را می‌خواهی از دست ندهی، على بن محمّد علیه‌السلام را از آنجا بيرون ببر كه اكثر مردم اين ناحيه را مطيع خود گردانيده است‏ « حسین بن عبدالوهاب؛ عيون المعجزات،ص ۱۱۹ ».

محمّد بن فرج از ابو دعامه نقل كرد كه گفت من در بيمارى علي بن محمّد علیه‌السلام كه منتهی به شهادت آن جناب شد به عيادتش رفتم خواستم از جاى حركت كنم فرمود: ابو دعامه تو را بر من حقی است ميل دارى حديثى برايت نقل كنم كه مسرور شوى عرض كردم: چقدر علاقمندم باين مطلب يا ابن رسول اللَّه. فرمود: پدرم محمّد بن علي نقل كرد از پدرش علي بن موسى آن جناب از پدرش جعفر ابن محمّد و ايشان از پدرش محمّد بن علي و ايشان از پدرش حسين بن علي و آن جناب از پدرش علي بن ابى طالب حضرت علي فرمود كه پيامبر اكرم بمن فرمودند بنويس عرض كردم: چه بنويسم فرمود بنويس: الْإِيمَانُ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ وَ الْإِسْلَامُ مَا جَرَى عَلَى اللِّسَانِ وَ حَلَّتْ بِهِ الْمُنَاكَحَةُ. ابو دعامه گفت: عرض كردم نمی‌دانم بگويم كداميك از اين دو بهتر است اصل حديث يا سلسله سند آن. فرمود: اين حديث بخط اميرالمؤمنين علیه‌السلام در اختيار ما است كه پس از پدر بارث برده‌ايم

متن عربی روایت: وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرَجِ عَنْ أَبِي دِعَامَةَ قَالَ: أَتَيْتُ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه‌السلام عَائِداً فِي عِلَّتِهِ الَّتِي كَانَتْ وَفَاتُهُ بِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ بِالانْصِرَافِ قَالَ لِي يَا أَبَا دِعَامَةَ قَدْ وَجَبَ عَلَيَّ حَقُّكَ أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ تُسَرُّ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَا أَحْوَجَنِي إِلَى ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم يَا عَلِيُّ اكْتُبْ فَقُلْتُ مَا أَكْتُبُ فَقَالَ اكْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْإِيمَانُ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ وَ الْإِسْلَامُ مَا جَرَى عَلَى اللِّسَانِ وَ حَلَّتْ بِهِ الْمُنَاكَحَةُ قَالَ أَبُو دِعَامَةَ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي أَيُّهُمَا أَحْسَنُ الْحَدِيثُ أَمِ الْإِسْنَادُ فَقَالَ إِنَّهَا لَصَحِيفَةٌ بِخَطِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السّلام وَ إِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نَتَوَارَثُهَمَا صَاغِرٌ عَنْ كَابِرٍ. مسعودی، مروج الذهب ج۴ ص ۱۷۱، بحار الانوار ج ۵۰ص ۲۰۸».