
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی

![]() |
![]() |
ولادت حضرت عباس علیه السلام
همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، ابن شهرآشوب؛ سلیم بن قیس؛ علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ) کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸، مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و ... ) نوشته اند حضرت زهرا سلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام طبق وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنین علیهالسلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست یعنی در سال ۲۵ هجری و در سال ۲۶ هجری اولین فرزند از این ازدواج یعنی وجود نازنین قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیهالسلام متولد شد که در آن زمان امام مجتبی علیهالسلام ۲۴ و سیدالشهدا علیهالسلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس علیهالسلام با سیدالشهدا هم حداقل ۲۳ سال است ![]() |
![]() |
![]() |
روایت کامل و جامع مبارزه و شهادت حضرت ابوالفضل علیه السلام
[ اندکاندک عصر عاشورا نزديك شد و بعد از اصحاب، جوانان بني هاشم هم يكييكي رفتند و به درجه رفيع شهادت رسيدند و امام علیهالسلام ديگر تنها شدند و تحمّل اين موضوع براي قمرمنیربنيهاشم حضرت عبّاس علیهالسلام بسیار سخت بود. اگر تا کنون هم ماندهاند، امام اجازه ندادند به ميدان بروند، چرا كه وجود نازنين ایشان و سیّدالشهدا علیهالسلام مايه آرامش اهل خيام و ترس دشمنان و جلوگيري از بيحيايي آنهاست.[1] امّا عبّاس، ديگر تاب ندارند.] بنا بر گزارشی که مورد نقد و تردید است ؛ خدمت امام علیهالسلام رسیدند و عرض کردند: آقاي من اجازه دهید بروم تا جانم را فدايتان كنم! فَبَكَى الْحُسَيْنُ بُكَاءً شَدِيداً؛ امام حسين علیهالسلام شدید گريه كردند و سپس به عبّاس فرمودند: يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي؛ ![]() |
![]() |
![]() |
مبارزه و شهادت حضرت عبّاس علیه السلام در کتب مختلف تاریخی
الأرشاد شیخ مفید( از علمای قرن پنجم هجری):پس آن حضرت بر شتر مسناة سوار شده بسوى فرات براه افتاد و برادرش عباس عليه السّلام نيز همراه او بود، پس سوارگان لشكر پسر سعد لعنه اللَّه سر راه بر او گرفتند و مردى از بنى دارم در ميان ايشان بود پس به لشگر گفت: واى بر شما ميانه او و فرات حائل شويد و نگذاريد بآب دسترسى پيدا كند، حسين علیهالسلام فرمود: بار خدايا اين مرد را به تشنگى دچار كن! آن مرد دارمى ناپاك خشمگين شد و تيرى به آن حضرت پرتاب كرد آن تير در زير چانۀ آن حضرت فرو رفت، حسين علیهالسلام آن تير را بيرون كشيد و دست زير چانه گرفت، پس دو مشت آن جناب پر از خون شد، خونها را به هوا ريخت سپس فرمود: بار خدايا من به تو شكايت برم از آنچه اين مردم در باره پسر دختر پيغمبرت رفتار كنند، آنگاه به جاى خويش بازگشت و تشنگى سخت بر او غلبه كرده بود، از آن سو لشكر دور عباس عليه السّلام را گرفته به او حمله ور شدند و آن حضرت به تنهائى با دشمن جنگ كرد تا شهید شد، و عهده دار كشتن آن جناب زيد بن ورقاء حنفى و حكيم بن طفيل سنسنى بودند و اين پس از آن بود كه زخم هاى سنگينى برداشته بود و نيروى جنبش نداشت. ![]() |
![]() |
![]() |
مبارزه و شهادت فرزندان ام البنین و برادران حضرت عباس
حضرت ابوالفضل وقتی دیدند یاران امام علیهالسلام کم و کمتر شده و یکی پس از دیگری به شهادت میرسند، به برادرانشان عبدالله، جعفر و عثمان گفتند: تُقَدِّمُوا بِنَفسِي اَنْتُم؛ فَحَامُوا عَنْ سِيِّدِكُمْ حَتَّي تَمُوْتُوا دُونَه فَتَقَدِّمُوا جَميعاً فَصَارُوا اِمَامَ الحُسَين علیهالسلام يَقُونَهُم بِوُجُوهِهِم وَ نُحُورِهِم! اي برادران من! جانم به فداي شما باد پيش بيفتيد! و برويد و جلوي آقای خود، خودتان را سپر و از او حمايت كنيد و از جاي خود حركت نكنيد تا همگي شما در مقابل او كشته شويد و ابو الفرج اصفهانی مینویسد فرمودند: تا کشته شدن شما را ببینم و از خدا اجر طلبم که شما را فرزندی نیست. به گزارش سوّمی فرمودند:[1] ![]() |
![]() |
![]() |
آوردن امان نامه برای حضرت عباس علیهالسلام
در عصر روز تاسوعا قبل از اينكه لشکریان عُمَرِبْنِ سَعد حمله را شروع كنند، شمر ملعون به خيمههاي سیدالشهدا علیهالسلام و يارانشان نزديك شد و حضرت عبّاس علیهالسلام و سه برادر دیگرشان را با عنوان « اي خواهرزادگان[1]» صدا زد. ابتدا جوابش را ندادند و امام علیهالسلام فرمودند: أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً فَإِنَّهُ بَعْضُ أَخْوَالِكُم؛ « جواب او را به خاطر آشناییكه داريد بدهيد، هر چند آدم فاسقي است[2]». حضرت عبّاس پاسخ دادند چه ميخواهي و شمر گفت شما در امان هستيد؛ خودتان را به خاطر برادرتان به كشتن ندهيد؛ بياييد از يزيد اطاعت كنيد. ![]() |